انتخاب شغل فرایند پیچیده ای است که به عوامل زیادی بستگی دارد و با مشکلاتی نیز همراه است. برای مطالعه انتخاب شغل باید به سوالات متعددی جواب داده شود که پاسخ به این سوال ها در مفاهیم بعدی مشخص می شود.
برخی نظریه پردازان انسان را موجودی آزاد و برخی انسان را موجودی وابسته می پندارند. در تعیین مفاهیم انتخاب شغل موضوعات زیر مورد بررسی قرار می گیرند.
1- تصادفی یا اصولی بودن انتخاب: نظریه های متفاوت جواب های متفاوتی را ارایه می دهند. در نظریه تصادفی خواست و اراده فرد اهمیتی ندارد. در این دیدگاه انسان منفعل است و عوامل بیرونی تعیین کننده نقش او هستند. در نظریه دیگر انسان نقش فعال در تعیین شغل خود دارد. ارگانیسم در برابر محرک خارجی به ایجاد پاسخ مناسبی مبادرت می ورزد. اگر محرک تغییر کند پاسخ نیز دگرگون می شود. پس با شناخت محرک می توان پاسخ را پیش بینی کرد.
2- آگاهانه یا ناآگاهانه بودن انتخاب: رفتاری آگاهانه است که انسان با خواست و اراده خود آن را انجام دهد. به نظر آدامس مشخصات رفتار آگاهانه عبارتند از:
انسان می تواند پاسخ ها را تا حدی پیش بینی و کنترل کند.
فرد می تواند رابطه بین پاسخ های احتمالی آینده را با محرک های شناخته شده گذشته تعیین کند.
انسان می داند محرک های گوناگون پاسخ های متفاوتی ایجاد می کنند.
پیروان نظریه خصیصه-عامل و گینزبرگ و همکارانش معتقدند که انتخاب شغل رفتاری آگاهانه می باشد. و بر نقش و اراده فرد اهمیت فراوانی قایلند.
فروید معتقد است که انتخاب شغل به طور ناآگاهانه انجام می گیرد. و سوپر که نظریه رشدی انتخاب شغل را ارایه کرده است بر آگاهانه بودن انتخاب شغل تاکید دارد. هنوز موضوع آگاهانه یا ناآگاهانه بودن انتخاب شغل بطور علمی حل نشده است.
برای نتیجه گیری در این زمینه عقیده سوپرقانع کننده است. بدین معنی که با افزایش سن آگاهی انسان برای انتخاب شغل افزایش می یابد و او می تواند انگیزه ها و توقعاتش را در زندگی و انتخاب شغل بهتر بشناسد.